بررسى محتوایى خطبه فدکیه
«لاالهالاالله»
کلمهاى است که تأویلش را اخلاص (1) قرار داده و پیوندش را در دلها نهاده
(2) و در فکر براى تعقّل آن، روشنایى ایجاد کرده است.
خداوندى
که دیدارش براى دیدگان و توصیفش براى زبانها و درک چگونگىاش براى وهمها
ناشدنى است، اشیا را نه از چیزى که قبل از آن باشد [و از نیستى] پدیدار
ساخت و بدون استفاده از مثال و الگو، اشیا را آفرید و به قدرت خویش، خلق
کرد و به خواست خود پدید آورد، بدون این که به آفرینش آنها نیازى داشته
باشد و یا در شکل بخشیدن به آنها فایدهاى برایش باشد، جز این که حکمتش را
پایدار، و بر طاعت و قدرتش دیگران را آگاه، و براى آفریدگانش موجب تعبّد و
بندگى، و براى دعوتش موجب سرفرازى باشد. پس از آن، بر طاعت و گوش فرادادن
آنان ثواب را مترتّب ساخت و بر نافرمانىشان عقاب و کیفر نهاد تا بندگانش
را از خشم خود بازدارد و به سوى بهشت فراخواند.
«أشهد
أنَّ ابى محمّدا عبدهُ و رسولهُ ...»؛ گواهى مىدهم که پدرم محمد بنده و
رسول اوست. پیش از آن که به او مأموریت دهد، وى را برگزید و برترى و شرافت
بخشید و پیش از پدید آوردنش، او را نام نهاد(3) و پیش از آن که او را
مبعوث کند، برگزیده است، در آن هنگام که آفریدگان در پس پرده غیب مکتوم و
در پشت پردههاى ترسناک(4) نگهدارى شده و در کنار مرز نیستى به سر
مىبردند؛ چون خداوند نتیجه و پیامد کارها را مىدانست و به رویدادهاى
روزگاران احاطه داشت و به زمان وقوع مقدّرات و کارهاى شدنى آشنا بود ...
از خداوند بر گردن شماست؛ خداوند را در بین شما عهد و قرارى است که نزد
شما گذارده، و بازماندهاى است که بر شما به خلافت و نیابت خود برگزیده
است و آن کتاب ناطق الهى و قرآن راستین، نور درخشان و چراغ تابناک است.
سپس حضرت رو به اهل مجلس کرد و فرمود: شما
اى بندگان خدا! مخاطبان و مسئولان مستقیم امر و نهى الهى و حاملان دین و
وحى او و امینهاى خداوند بر خویشتن و رسانندگان دین خدا به دیگر امّتها
هستید. حقى از خداوند بر گردن شماست؛ خداوند را در بین شما عهد
و قرارى است که نزد شما گذارده، و بازماندهاى است که بر شما به خلافت و
نیابت خود برگزیده است و آن کتاب ناطق الهى و قرآن راستین، نور درخشان و
چراغ تابناک است. دیدگاهش مستدل و روشن، اسرارش آشکار [در نزد اهل آن] و
ظواهرش درخشان است. پیروانش مورد غبطه دیگران و پیروىاش راهبر به سوى
بهشت برین و تلاوت آن موجب نجات است. به وسیله آن مىتوان به حجتهاى الهى
دست یافت، و دستورات واضح، حرامهایى که از آنها بر حذر شدهاید، دلایل
روشن، براهین کافى، فضیلتهاى مستحبى، امور جایز که موهبتىاند، و نیز
قوانین مکتوب خداوندى از طریق آن (قرآن) حاصل مىگردند.
پس از این
بیانات تفسیرى و روشن از مضامین مطرح شده، به تفسیر و تبیین مضامین و
محتواى معارف و احکام مندرج در قرآن پرداخته است و پیرامون 20 مضمون قرآنى
بیانات خویش را ادامه داده که به مناسبت هر یک، آیات مربوط را ذکر مىکنیم:
1. ایمان؛ پاکى از شرک: «فَجَعَلَ
اللهُ الایمانَ تطهیراً لکم مِن الشرکِ.» (در قرآن کریم 736 بار مشتقات
«أمن» آمده که از این تعداد 18 بار لفظ «آمنوا» است.)
2. نماز؛ تغذیه و پاکى از آلودگى تکبّر: «و الصلاةَ تنزیها لکم عَنِ الکِبر.» (در قرآن کریم 99 آیه درباره نماز آمدهاند.)
3. زکات؛ پاک ساختن روح و افزایش روزى: «والزکاةَ تزکیةً لِلنَّفسِ و نماءً فى الرزقِ.» (در قرآن کریم 32 آیه درباره زکات ذکر شدهاند.)
4. روزه؛ تثبیت اخلاص: «والصیامَ تثبیتا لِلاخلاصِ.» (در قرآن کریم 13 آیه درباره روزه آمدهاند.)
5. حج؛ استحکام دین: «والحجَ تشییدا للدین.» (در قرآن کریم 12 آیه درباره حج مىباشند.)
6. عدل؛ نزدیکى و تألیف دلها: «والعدلَ تنسیقا لِلقلوبِ.» (در قرآن کریم 37 آیه درباره عدل گرد آمدهاند.)
7. فرمانبردارى از فرمانهاى ما؛ انتظام امّت اسلام: «و طاعتَنا نظاما لِلملَّةِ.» (در قرآن کریم 19 آیه با لفظ «اطیعوا» آمدهاند که یک بار آن اطاعت اولىالامر است. (نساء/ 59)
8. امامت؛ امنیت از خطر تفرقه: «و اِمَامتنا اماناً مِن الفَرقةِ.» (اشاره به آیه «و جَعلنا لِلمتّقینَ اِماما» (فرقان/ 74)
9. جهاد؛ عزّت اسلام و ذلّت کافران و منافقان: «والجهادَ عِزّا للاسلام.» (41 آیه درباره جهاد و مجاهد موجودند که 4 آیه آن با لفظ امر «جاهَدوا» مىباشند.)
10. صبر؛ جلب خیرات: «والصبرَ معونةً على استیجابِ الاجرِ» (103 آیه درباره صبر و مشتقّات آن مىباشند.)
11. امر به معروف و نهى از منکر؛ اصلاح حال عموم: «والاَمرَ
بِالمعروفِ مَصلحةً للعامّةِ» (در 6 آیه تکرار هر دو لفظ با هم، 39 آیه از
ماده «معروف» و 15 آیه از ماده «منکر» ذکر شدهاند.)
12. احسان به پدر و مادر؛ جلوگیرى از خشم خدا: «و بِرَّ الوالدینِ وقایةً مِن السخطِ.» (5 آیه درباره احسان به پدر و مادر آمدهاند.)
13. پیوند خویشاوندى؛ تأخیر اجل و طول عمر: «و صلةَ الارحامِ منماةً للعددِ.» (اشاره به آیه «و اُولوا الارحامِ بعضُهم اَولى بِبعضٍ فِى کتابِ اللهِ» (احزاب: 6) مىباشد.)
14. قصاص؛ احترام و حرمت خونها: «والقصاصَ حصنا لِلدّماءِ.» (5 آیه درباره قصاص در قرآن کریم ذکر شدهاند.)
15. وفاى به نذر؛ در معرض آمرزش حق قرار گرفتن: «والوفاءَ بالنَذرِ تَعریضاً لِلمَغفرةِ.» (اشاره به آیه «و اوفوا بالعهدِ اِنَّ العهدَ کانَ مسئولاً.» (اسراء: 24 / انعام: 152»)
16. کم نفروختن؛ تغییر خوى و عادت کمگذارى از حق دیگران: «و توفیةَ المکائیلِ و الموازینِ تغییرا للمبخس» (اشاره به مضمون آیات چهارگانه «و اوفوا الکیلَ و المیزانَ بِالقسطِ»)
17. نهى از مىخوارگى؛ پاکیزه شدن از آلودگىها: «والنَهىَ عَن شُربِ الخمرِ تنزیها عَن الرّجسِ» (اشاره به آیات تحریم خمر «مائده 90 و 91 / بقره 219»)
18. دورى از تهمت؛ مانع لعنت: «و اجتنابَ القذفِ حِجابا عن اللعنةِ.» (اشاره به مضمون آیه «اِجتنبوا قولَ الزورِ» «حج: 30»)
19. ترک دزدى؛ موجب عفّت و خویشتندارى: «و ترکَ السرقة ایجابا لِلعفّةِ.» (اشاره به آیه والسارقُ و السارقةُ فاقطعُوا اَیدیهُما جزاءً بما کَسَبا. «مائده: 38»)
20. حرمت شرک؛ موجب اخلاص در قبول ربوبیت در پذیرش توحید محض:
«و حَرَّمَ اللهُ الشرکَ اخلاصا بالربوبیّة.» (168 بار لفظ «شرک» و
«مشرکین» در قرآن کریم آمدهاند و حرمت شرک مورد تأکید قرار گرفته که آیه
«اِنَّ اللهَ لا یَغفرُ اَن یُشرکَ به» «نساء: 48» تصریح در آن است.)
آنگاه
پس از تبیین فلسفه احکام مزبور، به تقواى الهى توصیه کرده، مىفرماید:
«اتَّقُواْ اللهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنتُم
مُّسْلِمُون.» (آل عمران: 102) بدین وسیله، اطاعت از خدا در فرمانهاى
وارد شده و نهىهاى مذکور را مورد تأکید قرار مىدهد: «و اطیعوا اللهَ
فیما اَمرَکم به و نَهاکُم عَنه فانّه «إِنَّمَا یَخْشَى اللهَ مِنْ
عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»» (فاطر: 28) و سپس وارد محتواى اصلى خطبه
مىگردد.
پینوشتها:
1- علاّمه
مجلسى ذیل کلمه «اخلاص» در شرح لغات خطبه آورده است: «مقصود از اخلاص آن
است که همه اعمال را براى خداوند خالص نمود، ریا و هدفهاى فاسد را با آن
مخلوط نکند و در هیچ یک از کارهایش به غیر خداوند توسّل نجوید و تأویل
کلمه توحید همین است؛ زیرا کسى که یقین داشته باشد خالق و مدبّر، خداوند
است و در خدایىاش با کسى شریک نیست، بر او لازم و سزاوار است که در پرستش
او کسى را شریک قرار ندهد و در هیچ کارى به غیر او متوجه نشود.»
2- وى همچنین در فراز «پیوندش را در دل نهاده است»، مىگوید: در این فقره، چند احتمال وجود دارند:
اول.
خداوند بر دلها آنچه را که لازمه این کلمه کرده عبارتند از: عدم ترکیب در
ذات خدا و عدم زیادتى صفات کمالیه بر ذات خداوند، و امثال اینگونه مطالب
را، که مربوط به توحیدند، واجب و حتم قرار داده است.
دوم. آنچه عقل
از این کلمه به آن مىرسد، به قلب متصل مىکند و آیات آفاق و انفس به او
مىنمایاند و با توحید فطرى آن را کامل مىکند و در دلهایشان مستقر
مىسازد.
سوم. ممکن است مقصود آن باشد که عقلها را مکلّف به رسیدن
به آخرین درجه دقایق کلمه توحید و تأویل نکرده، بلکه همه دلها را مکلّف
ساخته است که به ظاهر معنایش اذعان و اعتراف کنند و مقصود از «وصول» همین
است.
چهارم. احتمال دارد ضمیر در کلمه «موصولها» در عبارت «وَ
ضَمَّنَ القلوبَ موصولَها» به قلوب برگردد؛ یعنى بر دلها بیش از آن
اندازه که امکان وصول دارند، لازم نکرده و رسیدن به تأویل کامل این کلمه
طیّبه و دقایقى که از آن استنباط مىشوند و یا به طور مطلق، اصولاً رسیدن
به اینها را بر دلها واجب ننموده است. وى در انتها، این تفسیر چهارم از
عبارت مزبور را بر سایر وجوه ترجیح داده است. (محمّدباقر مجلسى،
بحارالانوار، چاپ کمپانى، ج 8، ص 114.)
3- سیوطى در کتاب الاتقان
مىنویسد: ابن ابى حاتم از عمرو بن مرّة روایت کرده است که پنج نفر پیش از
آن که موجود شوند نامگذارى شدند: یکى از آنها حضرت محمد
صلىاللهعلیهوآله بود که حضرت عیسى علیهالسلام به وجود او بشارت داد و
گفت: «وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَد ...»
(صف/ 6) و این اشاره به بیان مزبور دارد.
4- شاید مقصود از «پرده»،
نیستى یا حجابهاى اصلاب و ارحام باشد، و این که آنها را نسبت به «اهاویل»
داده، به خاطر وجود منابع و عوامل بازدارنده در این حالت است. و شاید
مقصود آن باشد که آنان در آن حال از «أهاویل» و چیزهاى ترسآور مصون و
محفوظ بودند؛ زیرا ترس و هول پس از وجود، به اشیا مىرسد و در حال نیستى،
ترس و وحشتى نیست و گفته شده است: تعبیر «أهاویل» از قبیل تعبیر از درجات
عدم به ظلمتها و تاریکىهاست. (رحمانى همدانى، فاطمة الزهراء بهجة قلب
المصطفى، ترجمه سیدحسن افتخار زاده سبزوارى، بدر، 1376، ص 479.)
.: Weblog Themes By Pichak :.