اینک
میتوان دریافت که با توجه به قطر بسیار کوچک نوترونها و دامنه حرکتی
بسیار محدودی که میتوانند داشته باشند ، در زمان ادغام نوترونها چه
امواجی با فرکانس بسیار بسیار بالا و طول موج بسیار بسیار کوتاهی تولید
خواهد شد ، یعنی پر انرژیترین امواجی که میتوانیم در ذهن خود تجسم کنیم ،
که البته ماهیت آنها از جنس الکترومغناطیس نیست بلکه ماهیت آنها را
میتوانیم گرانشی و یا حتی ذرات فرضی گراویتون در نظر بگیریم . دلیل این
مسئله این است که شروع یک چنین واکنش هستهای قوی میتواند کل پیکرهی یک
سیاهچاله را با فرکانس بسیار بالا به لرزه درآورد و در نتیجه تمامی اجرام
سماوی پیرامون سیاهچاله به لرزه در خواهند آمد ، اما شروع این لرزشهای
شدید میتواند در کل میدان هیگز منتشره در سرتاسر عالم اثر داشته باشد و
انرژی این لرزهها را به سایر ذرات بنیادی عالم منتقل کند ، این اثر را
میتوانیم اثر متقابل جرم ذرات بر میدان هیگز تعریف کنیم ، زیرا در این
نظریه جرم ذرات متناسب با شدت میدان هیگز ضرب در شدت برهمکنش است ، یعنی
همانطور که میدان هیگز باعث بوجود آمدن جرم ذرات میشود و در آنها تاثیر
دارد ، تغییر ناگهانی جرم ذرات نیز میتواند بر میدان هیگز اثر کند ، حتی
تکانههای سریع و شدید ذرات در فضا نیز در میدان هیگز موثر است . این
دقیقا به معنی به هم خوردن تعادل اجرام سماوی در کل عالم به علت تغییر در
جرم حالت سکون آنهاست ، در مراحل ابتدایی شروع این واکنش در یک سیاهچاله
یک شوک خفیف به میدان هیگز وارد میشود که اجرام سماوی در کل عالم احساس
سبک و سنگین شدن خفیفی را خواهند داشت و در مراحل تشدید واکنش ، ستارگان
به علت از دست دادن تعادل فیزیکی ، با سرعت به کام سیاهچالههای دیگر فرو
میروند و با رسیدن سیاهچالهها به جرم بحرانی خود ، واکنشهای جدید
نوترونی در تمامی نقاط هستی شروع میشود ، و دلیل آن این است که تمامی
اجرام سماوی مخصوصا سیاهچالهها از طریق این میدان فرضی هیگز به همدیگر
مربوط میشوند و همگی آنها جرم خود را مدیون این میدان یکپارچه هستند که
میتوان این پدیده را انقلاب دوم ستارگان نوترونی نامید . نکته مهم اینکه
انرژی حاصل از ادغام نوترونها نمیتواند به صورت امواج الکترومغناطیس
باشد ، چرا که این امواج قدرت خروج از میدان جاذبه سیاهچاله را نخواهند
داشت و نیرو و فشار گرانش بسیار قوی در داخل سیاهچاله اجازه تولید امواج
الکترومغناطیس را نخواهد داد و اگر مقداری از امواج الکترومغناطیس هم
تولید شود در همان بطن سیاهچاله باقی خواهد ماند و باعث وارد کردن شوک به
کل جرم سیاهچاله خواهد شد . اصولا سرعت
انتشار امواج گرانشی خیلی بیشتر از سرعت امواج الکترومغناطیسی است و دلیل
آن وجود میدان قوی گرانشی پیرامون سیاه چاله است که اگر اینطور نبود گرانش
سیاه چاله هرگز نمیتوانست خارج از جرم نوترونی پدیدار شود ، یعنی همانطور
که هیچ روشنایی محسوسی پیرامون سیاه چالهها قابل رویت نیست و به این دلیل
نام آنها را سیاه چاله گذاردهاند . نکته بسیار مهم دیگر اینکه سرعت ذرات
گراویتون بیشتر از سرعت نور تخمین زده شده است ، در واقع چنین به نظر
میرسد که اگر سرعت انتشار تک موج گرانشی در عالم آنی نباشد ولی بسیار زیاد
خواهد بود و خبر روی داد انفجار اولین سیاهچاله در عرض چندین هزار سال به
تمام نقاط عالم سرایت می کند البته بسته به اینکه این انفجار در کجای عالم
روی دهد . در حقیقت انرژی و قدرت نفوذ آن به واسطه فرکانس بسیار بسیار
بالا افزایش چشم گیری خواهد داشت و دلیل این پدیدهها از دیدگاه مکانیک
کوانتوم این است که در فضای دور از ماده و غبار کیهانی ، یعنی آنجایی که
هیچ نشانهای از ماده مشاهده نمیشود ، گرانش و به بیانی دیگر کوانتومهای
حامل نیروی گرانش ، یعنی گراویتونها حضوری انکار ناپذیر دارند ، یعنی در
هر نقطهای از فضا آثار گرانشی وجود دارد که تعداد زیادی گراویتون وجود
خواهد داشت ، تک موج گرانشی را میتوانیم موج گرانش حامل یا نوسان دهنده
ذرات فرضی گراویتون یا سایر ذرات بدانیم که با سرعت سرسام آوری در فضا در
حال گسترش است که هر کجا با ماده و پاد ماده تصادمی داشته باشد آن را
منهدم میکند . تراکم سیاهچالهها در مراکز کهکشانها بیشتر از مکانهای
دیگر عالم است ، یعنی در مکانی که تراکم ستارگان نیز زیاد است ، این مسئله
بدین معنی است که جرم بسیار زیادی در کنار سیاهچالهها فراهم و مهیای
انفجار شده است ، واکنش هستهای از نوع چهارم از مراکز کهکشانها شروع
میشود و بسیار سریع گسترش مییابد و کل جرم کهکشان را فرو میریزد و به
کهکشانهای دیگر سرایت میکند . شواهد تجربی بسیاری وجود دارد که نشان
میدهد که گرانش تحت شرایطی میتواند انرژی الکترومغناطیس تولید کند هر چند
که این پدیده این نظریه را تقویت میکند که نیروهای گرانشی و
الکترومغناطیسی مبدا واحدی دارند یا بهتر است بگوییم از نیروی واحدی نشات
میگیرند ، ولی این احتمال وجود دارد که در زمان شروع واکنش در یک
سیاهچاله ، در خارج از آن امواج الکترومغناطیس پر قدرتی همچون اشعه ایکس
یا پرتوهای گاما تولید و گسترش یابد .
معادلات
میدان نسبیت عام نشان میدهد که چگالی تا بینهایت قابل افزایش است و به
همین ترتیب حجم میتواند تا صفر هم کاهش یابد ولی قبول این مسئله بسیار
دشوار است برای اینکه ماده بدون حجم موجودیت فیزیکی و حتی تعریف فیزیکی
ندارد ، زیرا یکی از خصوصیات و تعاریف ماده اشغال فضاست ، جرم بدون اشغال
فضا بی معنی و تعریف نشده است . تحت هر شرایطی ماده میبایست موجودیت خود
را حفظ و اعلام کند و این موجودیت در داشتن حجم و اشغال فضاست . در واقع هر
جسمی قبل از آنکه حجمش به صفر برسد منفجر میشود و علت آن را میتوانیم
چنین بیان کنیم که ماده در گذشتن از مرز بقا به طرف فنا مجبور است جرم خود
را به انرژی تبدیل کند و تغییر حالت و فرم دهد و بعد از اینکه جرمش نابود
و صفر شد حجمش به صفر برسد و فانی شود که این مسئله یکی از نقاط ضعف نظریه
نسبیت است .
اصولا
چون چگالی حاصل تقسیم جرم بر حجم است و با افزایش جرم کلی یک سیاهچاله ،
نیروی فشار گرانش درون آن افزایش مییابد و چگالی در مرکز سیاهچاله به
طرف بینهایت و حجم به طرف صفر میل میکند ، انفجار در داخل سیاهچالهها
اجتناب ناپذیر بوده و هیچ راه ممکنی برای جلوگیری از آن موجود نمیباشد و
هستی در نهایت به پایان خود خواهد رسید .
3- ماده تاریک با تعریف جدید ( دخان ) چیست ؟
از حدود
بیست سال پیش حدس زده شد که در جهان مادهای غیر از عناصری که ما
میشناسیم وجود دارد زیرا در آن زمان چنین دریافتند که عالم به گونهای
رفتار میکند که انگار بسیار سنگینتر از چیزی است که واقعا به نظر میرسد و
چون این ماده مشاهده نمیشود و مریی نیست و معمولا با اندازه گیری
نیروهای گرانشی قابل شناسایی است ، نام آن را ماده تاریک نهادهاند ،
البته در این مبحث از درست بودن یا نادرست بودن فلسفه وجودی که برای ماده
تاریک مطرح شده است صرف نظر میکنیم و همچنین از درست بودن یا نادرست بودن
ماهیت ذرهای امواج و میادین ( توضیحات بیشتر در مبحث پدیده دوران میادین گرانشی و توجیه چرخش ستارگان درون کهکشانی ، 90 درصد خطا در محاسبات فیزیک کلاسیک و فیزیک مدرن
) . تجربهای که ما از جسم سیاه داریم این است که یک جسم سیاه میتواند
تمامی طیفهای مریی نور را در حرارتهای نسبتا پایین جذب کند و به همین دلیل
سیاه دیده میشود ، ولی همین جسم سیاه همان طیفهای مریی نور را در حرارتهای
نسبتا بالا از خود منتشر میکند ، ولی برای ماده تاریک قسمت اول قضیه صادق
است و قسمت دوم جاری نیست ، چرا که ماده تاریک تا به امروز به طور مستقیم
با هیچ وسیلهای دیده نشده است و فعلا ما میتوانیم با استدلال فیزیکی زیر
پی به وجود ماده تاریک ببریم !
دمای
متوسط سطح خورشید ما چیزی نزدیک به 5700 درجه اندازه گیری شده است و حتی
بیشتر از آن نیز ممکن است ، از دیدگاه مکانیک کوانتومی تمامی عناصر شناخته
شده توسط ما در این برد حرارتی مولد نور هستند و میبایست تمامی انرژی
دریافتی را مجددا به صورت نور دفع کنند تا به تعادل حرارتی برسند و از
طرفی تمامی عناصر در این حرارت به صورت بخار یا گاز بوده و بعد از یونیزه
شدن تمایل حرکت به طرف پلاسما شدن را دارند ، ولی با رصد خورشید لکههای
تیرهای در سطح آن دیده میشود که به شدت مغناطیسی بوده و جامد و متراکم
نیز به نظر میرسند . حال این سوال مطرح میشود که این مواد با گازهای
خورشید یا عناصر دیگر چه تفاوتی دارند که اینگونه کم نور تر دیده میشوند ؟
، گاهی اوقات این لکهها حتی با یک عینک آفتابی نیز قابل تشخیص هستند
البته در زمان غروب خورشید که اینگونه رصد خورشید را توصیه نمیکنیم ، به
دلیل اینکه برای بینایی انسان بسیار خطرناک است . در حقیقت سیاهترین مواد
در این حرارتها منیر بوده و تمامی عناصر در این وضعیت بخار یا گاز هستند !
جواب سوال این است که ماهیت این لکهها به
طور کامل از عناصری ( ماده باریونی ) که ما میشناسیم نیست ، زیرا در
مکانیک کوانتومی قادر به توجیه آن نیستیم ، این مواد قادرند در مجاورت
دمای 5700 درجه و حتی بیشتر از آن جاذب نور باشند و نور خورشید را با آن
فاصله نزدیک جذب کنند ولی آن را به صورت نور مجددا دفع نکنند ، حال این
سوال مطرح میشود که نور جذب شده توسط این مواد مخلوط یا محلول اگر به صورت
نور تابش نمیشود پس چه میشود ؟
قدر مسلم
چون ماهیت نور امواج الکترومغناطیس است ، پس نوری که توسط محلول یا مخلوط
این ماده با هیدروژن در سطح خورشید جذب میشود به صورت پدیدههای مغناطیسی
خورشیدی آشکار میشود ، در واقع این ماده سیاه رنگ همان ماده تاریک ( دخان
) است که مقدار بسیار کمی از آن در واکنشهای هستهای خورشید تولید و بر
سطح آن تجمع میکند که به مرور زمان از سطح خورشید تبخیر شده و در فضا
پراکنده میشود یا با جذب انرژی ، مجددا به اتمهای هیدروژن تبدیل میشود و
چنین پیش بینی میشود که نیروی گرانش خورشید قدرت نفوذی کمی در جذب این
ماده تاریک دارد و این ماده به صورت سر باره بر سطح خورشید تجمع میکند !
ماده تاریک به صورت پودری شکل در فضا پراکنده و معلق است همچون دود آتش ،
بدون اینکه تجمعی در نقطهای از عالم داشته باشد پخش میشود مگر اینکه
نیرویی باعث آن تجمع باشد و تولید میدان مغناطیسی قوی توسط ماده تاریک به
علت جذب امواج الکترومغناطیس و مغناطیسی شدن آن میتواند ذرات آن را همانند
برادههای آهن گرد هم آورد و به صورت لکه بر سطح خورشید تجمع کنند ! آنچه
که مسلم است اینکه فعالیت خورشید هر 11 سال به گونهای تغییر میکند که
میزان تولید ماده تاریک در آن افزایش یافته و خاصیت مغناطیسی در خورشید
افزایش مییابد و لکههای خورشیدی در سطح آن توسعه مییابند و می توانیم
قبول کنیم که اگر میادین مغناطیسی در مناطقی از خورشید تولید و پدیدار شود
، اجبارا مواد تاریک نیز در این مناطق تجمع خواهند کرد . در هنگام تشدید
فعالیت خورشید این لکهها نیز گسترش میابند . لکههای خورشیدی از سال 1700
میلادی رصد شدهاند . دادههای رصدی از دهه 80 قرن بیستم نشان میدهند که
تعداد لکههای خورشیدی با شدت تابش خورشید مرتبط است . جالب اینکه هر چه
تعداد لکهها بیشتر باشد ، شدت تابش نور خورشید بیشتر است ، چون که مناطق
اطراف لکهها درخشانتراند .
نظریه
موجود فعلی در مورد لکههای خورشیدی چنین بیان میکند که به خاطر خروج
میادین مغناطیسی در مناطقی از سطح خورشید به صورت حبابی شکل که مانع از
جریان همرفت مواد از زیر سطح ستاره میشود ، موجب سرد شدن لکهها نیز
میشود که حرارتی مابین 2700 الی 3400 درجه دارند که عکس این قضیه
درست است ، یعنی بعد از پدیدار شدن لکههای خورشیدی میادین مغناطیسی در
کنار لکهها بوجود یا میادین موجود تشدید میشوند و اینک این سوال مطرح
میشود که چگونه ممکن است جسمی چسبیده به خورشید دمایی پایینتر از سطح آن
داشته باشد ؟ مثل اینکه سوزنی را به داخل حوضچهای بزرگ از فلز مذاب همجنس
خودش بیاندازیم و انتظار داشته باشیم که این سوزن ذوب نشود و سردتر از فلز
مذاب باقی بماند و تیرهتر دیده شود ، با آب که ظرفیت گرمایی زیادی دارد
نیز نمیتوان بر سطح خورشید این اختلاف حرارت را ایجاد کرد ، حتی اگر تمام
آب سیاره زمین مصرف شود ! چرا که انتقال حرارت در خورشید بیشتر به صورت
تشعشعی و تابشی است تا همرفتی و پتانسیل انرژی خورشید بسیار بسیار زیاد
است !
جواب این
است که ماده تاریک یا دخان به علت جذب شدید نور دریافتی و گذر اندک نور از
خود ، حرارت محیط خود را پایینتر نشان میدهد یعنی باعث سرد شدن هیدروژن
پیرامون خود میشود . به هر حال شکل گیری لکههای خورشیدی تا به امروز یک
معما فرض شده است ولی علت تیرگی آنها پایین بودن حرارت میباشد که تا به
امروز توجیه قانع کنندهای برای آن ارایه نشده است .
درخشش
ناگهانی معمولا در مجاورت یک گروه لکه خورشیدی با برون ریزی شدید مواد
همراه است . یک شراره نوعا در مساحتی به قطر 200000 km رخ میدهد و دمای
آن از 100 میلیون درجه کلوین تجاوز می کند . بروز شراره غالبا در امتداد
مرز میان نواحی گروهی از لکههای خورشیدی که به طور مثبت و منفی قطبیده
شدهاند صورت می گیرد .
نظریه و توجیه فعلی برای لکههای خورشیدی ایراد جدی دارد :
به شکل زیر توجه نمایید ؛
با توجه
به جهت جریان الکتریسیته ، جهت خطوط میدان مغناطیسی از قاعده دست راست
مشخص میشود . یعنی ذرات مثبت همیشه در جهت خطوط میدان مغناطیسی آنهم به
صورت مارپیچی حرکت میکنند .
در عکس فوق یونهای مثبت هیدروژن داغ از زیر لایه شید سپهر به بیرون کشیده شده و بعد از طی مسیر مارپیچی و قوسی شکل ، از قطب N به قطب S حرکت میکنند . همانطور که کاملا مشخص است یونها در قطب N داغ بوده ولی با مرور زمان و با پیمودن مسافتی در قطب S سرد میشوند .
در شکل
فوق جهت جریان الکتریکی و خطوط مغناطیسی ( الکترومغناطیسی ) عکس جهت قبلی
فرض شده است . نکته قابل توجه این است که ، با فرض اینکه میدان
الکترومغناطیسی در قطب S مانع جریان همرفت گاز داغ به شید سپهر و سطح آن شود ، ولی میبایست در قطب N باعث
شدت جریان همرفت گاز داغ و پرتاب و فوران آن به بیرون شود که در این صورت
ما باید شاهد رویت دو لکه باشیم ، یکی تیره و تاریکتر از سطح شید سپهر
ولی دومی روشن و نورانی تر از سطح شید سپهر ، که اینگونه نیست ! بلکه ما
همواره شاهد دو لکه تیره و تاریک تر از سطح شید سپهر هستیم که این مشاهده
عینی ناقض و مردود کننده نظریات فعلی در مورد لکههای خورشیدی میباشد . پس
تنها دلیل تیره دیده شدن لکهها در شید سپهر ، تجمع ماده و یا ذره اولیه (
دخان ) در قطبین مغناطیسی است و تنها زمانی شاهد نقاط پر نور در شید سپهر
خواهیم بود که میدان مغناطیسی فوقالعاده قوی تشکیل شود و یا ماده و ذره
اولیه در محیط مورد نظر از تراکم کمی برخوردار باشد که این پدیده خیلی
نادر میباشد . در واقع لکههای خورشیدی منفذی برای خروج یا ورود یونهای
مثبت فوقالعاده داغ خورشید هستند ولی با این حال سردتر از حرارت ناچیز
سطح خورشید دیده میشوند و این حاکی از قدرت جذب فوقالعاده زیاد حرارت
توسط ماده تاریک یا دخان است . در واقع دخان سردترین چیز ممکن در میان
مواد شناخته شده در کیهان است .
کدری شید
سپهر را با جذب پیوسته نور توسط یون منفی هیدروژن توجیه نمودهاند . طبق
این نظریه عامل کدری پیوسته شید سپهر ، یون منفی هیدروژن است . این یون به
علت اینکه تنها الکترون اتم هیدروژن خنثی نمیتواند به طور کامل پروتون
مثبت را بپوشاند ، بوجود میآید . از این رو ، یک الکترون دیگر میتواند به
طور ضعیف به اتم پیوند پیدا کند ، جذب نور توسط واکنش جداسازی
الکترون+هیدروژن=یونمنفیهیدروژن بوجود میآید . ولی همانطور که میدانیم
این واکنش برگشت پذیر است و برعکس آن نیز روی میدهد ، یعنی واکنش
یونمنفیهیدروژن=الکترون+هیدروژن که با دفع نور همراه خواهد بود و این
فرایند دو طرفه به این معنی است که مقدار نور ورودی به سامانه ( شید سپهر
) تقریبا معادل مقدار نور خروجی از سیستم ( شید سپهر ) خواهد بود ، پس طبق
این فرایند دو طرفه ، نور خورشید در هنگام گذر از شید سپهر دچار اختلاف
شدت قابل توجهی نخواهد شد ، که در عمل اینگونه نیست ! بلکه نور خورشید در
حال گذر از شید سپهر دچار اختلاف شدت قابل ملاحظهای میشود . این لایه
برای اشعه ایکس نیز کدر است ، این پدیده در حالی صورت میگیرد که الکترون
اضافی در یون منفی مربوط به ترازهای اتم هیدروژن میشود ، ولی تولید و جذب
اشعه ایکس مربوط به ترازهای هسته عناصر میشود و با این اوصاف ، یون منفی
هیدروژن نمیتواند جذب اشعه ایکس توسط شید سپهر را توجیه کند . پس میتوان
چنین برداشت کرد که مقداری دخان یا ماده تاریک همواره در لایههای بیرونی
خورشید محلول یا مخلوط است و علت کدری یا سرد بودن این لایه نسبت به
لایههای دیگر خورشید همین موضوع است .
حال
میتوانیم درک کنیم که مبدا پیدایش گاز هیدروژن در عالم همان ماده تاریک
است و عناصر در عالم در نهایت تمایل به برگشت به حالت اولیه خود را دارند
و سیاهچالهها در نهایت تبدیل به راکتور مبدل نوترون به ماده تاریک و
مولد تک موج گرانشی خواهند شد و در نهایت هستی به حالت اولیه خود بر خواهد
گشت یعنی دریایی از ماده تاریک شناور شده در ظلمت مطلق فاقد هر گونه موج و
تشعشع الکترومغناطیسی .
خبر علمی جالب از ماده تاریک توسط خبرگزاری یونایتدپرس اعلام شده است :
" تلسکوپ فضایی هابل " یک
حلقه "شبح گونه" از ماده تاریک پیدا کرده است که مدتها پیش در جریان
برخورد عظیم میان دو خوشه کهکشان راه شیری تشکیل شده است .
به گزارش خبرگزاری
یونایتدپرس از بالتیمور ، گفته میشود این کشف از جمله محکمترین دلایلی
است که نشان میدهد ماده تاریک وجود دارد .
با وجود اینکه ستاره
شناسان نمیدانند ماده تاریک از چه درست شده است اما فرض میکنند که یک
نوع ذره ابتدایی است که در کهکشان پخش شده است .
"ام جیمز جی" یک ستاره
شناس از "دانشگاه جانز هاپکینز" گفت ، این اولین باری است که تشخیص
دادهاند ماده تاریک دارای ساختار منحصر به فردی است که هم با گاز و هم با
کهکشانهای موجود در این خوشه تفاوت دارد .
جی یکی از اعضای گروهی است که این حلقه ماده تاریک را پیدا کرده است.
این حلقه که عرض آن 2.6
میلیون سال نوری است در خوشه ? CL0024+17 ?که پنج میلیارد سال نوری از
زمین فاصله دارد ، کشف شده است .
این
تصویر بیانگر این موضوع جالب است که ماده تاریک تحت شرایط بخصوصی قابل
رویت و رصد است ، همانطور که ماده تاریک در سطح خورشید قابل رویت و رصد
میشود ، حال این شرایط چیست ؟ جواب این سوال نکات جالبی در مورد ماهیت
واقعی ماده تاریک خواهد بود ! اما ما میتوانیم چنین استنباط کنیم که در
هنگام آتش سوزی در روز روشن در سوختن ناقص مواد ، مقداری کربن خالص به
صورت دوده تولید میشود که این دوده به علت جذب نور و مانع شدن از عبور نور
، باعث کدر شدن هوا شده و در کل ، دود آتش سوزی به صورت شبح وار دیده
میشود که در تصویر فوق همین واقعه روی داده است و ماده تاریک همچون دود در
فضا ، حالت مه گونهای ایجاد کرده است ! و به احتمال بسیار زیاد با
تودهای گازی شکل مخلوط و همراه شده است و اینگونه به نظر میرسد که نیرو و
انرژی عجیبی در حال تبدیل ماده تاریک به گاز هیدروژن است و این نیرو باعث
گرد آمدن ماده تاریک به حالت یک حلقه بزرگ در یک منطقه از فضا شده است و
این نیرو یا انرژی به صورت دایرهوار در حال اثر است ! البته این عکس دست
کاری شده عکس زیر است :
در
واقع این هاله با چشم غیر مسلح قابل شناسایی نیست ، بلکه این هاله توسط
ابزارهای اپتیکی قوی شناسایی و برای اینکه قابل تشخیص توسط چشم ما شود ،
تاثیرات ماده تاریک در نور پس زمینه ، چند برابر شده است و علت آنهم رقیق
بودن فوقالعاده زیاد ماده تاریک در فضاست .
4 - آیا واکنش هستهای از نوع چهارم واقعا توجیه علمی دارد ؟
در تراکم
گاز هیدروژن به اندازه جرم خورشید ما ، به علت فشار گرانشی ، چگالی در
مرکز ستاره بالا میرود و به دنبال آن حرارت افزایش مییابد و با بالا رفتن
حرارت ، نیروی مغناطیسی الکترونها و پروتونها تضعیف میشود و ذرات غیر
همنام که نسبت به یکدیگر جاذبه الکتریکی و میل ترکیبی دارند در هم ادغام
میشوند و نوترونها را به وجود میآورند ، حاصل فرایند افزایش عدد جرمی
عناصر است ، ولی مقدار زیادی انرژی به صورت تشعشع بوجود میآید که باعث
میشود ذرات به صورت فواره به طرف سطح ستاره روان شوند که این خود باعث
تعادل یکنواختی در فعالیت ستارهای همچون خورشید ما میشود ، ولی اگر جرم
خورشید ما چهار الی هشت برابر جرم فعلی میبود این واکنشها بسیار سریعتر
روی میدادند و با کاهش ذخیرههای هیدروژنی ، واکنشها کند میشدند ، لذا
ذرات نمیتوانستند همچون فواره به طرف سطح حرکت کنند و چگالی و فشار در
مرکز افزایش مییافت و چون گازها در فشار و چگالی محدودیت دارند ، اجبارا
الکترونها و پروتونها به صورت لحظهای در هم ادغام میشدند و طی مراحلی
انفجار ابر نو اختری روی میداد ، پس میتوانیم نتیجه بگیریم که شرط انفجار
در یک ابر نو اختر اولا چگالی بیشتر از حد مجاز برای ماده ( گاز ) و دوما
وجود ذرات غیر همنام است و چرا غیر همنام ؟ به خاطر اینکه نسبت به یکدیگر
جاذبه و میل ترکیبی داشته باشند !
اینک
میتوان فهمید که این شرایط نیز در سیاهچالهها مهیاست ، اولا چگالی و
فشار در مرکز بعضی از سیاهچالهها بالاست و تا هر حدی که بخواهیم قابل
افزایش است و هیچ محدودیتی در آن نداریم ، البته تا شروع واکنش و لازم به
ذکر است که فشار و چگالی بحرانی برای نوترونها بسیار بیشتر از گاز
هیدروژن است ، دوما درست است که نوترونها ذرات همنام هستند ولی نسبت به
یکدیگر جاذبهای بسیار قوی به صورت نیروی گرانشی دارند که نشانه از میل
ترکیبی و ادغام شدن آنهاست چرا که در کنار یکدیگر تجمع کردهاند یعنی
همانطور که الکترونها و پروتونها در کنار یکدیگر حضور دارند ، و ما
نباید فراموش کنیم که نوترون خود ذرهای ترکیبی از الکترون و پروتون است و
در حقیقت الکترونها و پروتونها برای بار دوم در واکنش هستهای از نوع
چهارم در هم ادغام میشوند تا انرژی باقیمانده یا انرژی نهایی خود را تخلیه
کرده و به ماده تاریک تبدیل شده و به نقطهی صفر انرژی برسند . موضوع
بسیار مهم این است که نوترونها در مرکز یک جرم نوترونی به علت افزایش
فشار تا اندازهای مشخص ، در نهایت اسپین ( دوران ، سرعت زاویهای ) خود
را از دست داده و در هم ادغام میشوند و شاید این اسپین آنها است که فعلا
مانع ادغام و ترکیب میشود و فشار به اندازه کافی بالا نرفته است تا این
واکنش انجام پذیرد .
5 - سرعت انتشار تک موج گرانشی :
ما همواره باید بدانیم که سرعت حرکت موج به دو عامل کلی بستگی دارد 1 -
محیط انتشار موج 2 - جنس و ماهیت خود موج . نور از جنش امواج
الکترومغناطیس است ولی گرانش از نوع موج گرانشی ، اگر ما فضا را برای هر
دو موج یکسان در نظر بگیریم ، آیا ماهیت این دو موج یکی است ؟ هر چند که
مبدا و منشا واحدی داشته باشند ! متاسفانه بشر فعلا توانایی تولید امواج
گرانشی را ندارد که سرعت آن را اندازه گیری کند ولی به احتمال زیاد سرعت
امواج گرانشی خیلی خیلی ..... بیشتر از سرعت نور است ، این موج در عرض 50
هزار سال قمری فاصله 13 میلیارد سال نوری را طی میکند ، یعنی سرعتی نزدیک
به 270 هزار برابر سرعت نور و البته این به فرکانس موج گرانشی نیز مربوط
میشود که علت کلی آن را بعدا در مبحث متافیزیک توضیح خواهیم داد . فعلا
میتوان چنین فرض کرد که اگر ابعاد کیهان
14.547.900.000 سال نوری باشد این موج در عرض 48.493 سال شمسی آن را
میپیماید و همه چیز مقابل خود را منهدم میکند ، پس میتوان با این شرایط
سرعت آن را 300.000 برابر سرعت نور تخمین زد یعنی سرعت تک موج گرانشی
برابر سرعت امواج الکترومغناطیسی به توان دو است ، یعنی سرعت موج گرانشی
برابر C² میباشد .
.: Weblog Themes By Pichak :.