در دنیا پزشکی گاهی شاهد اتفاقاتی هستیم که ما را بیش از پیش متوجه قدرت
واراده ی خداوند می کند. سرویس پزشکی زیست شناس شما را با کسانی آشنا می
کند که به گونه معجزه آسایی از مرگ حتمی و یا شرایط وخیم جسمانی که در آن
قرار داشتند نجات یافتند .
سقوط از ساختمان 47 طبقه
«آلسید
مورنوس» به همراه برادرش مشغول شست و شوی شیشه های یک آسمان خراش در
نیویورک بودند که ناگهان داربست فرو می ریزد و آنها از طبقه 47 به کف
پیاده رو می افتند. برادر آلسید در جا کشته می شود و خود آلسید به قدری
حالش وخیم بود که پزشکان او را به اتاق عمل منتقل نکردند و در روی تخت
بخش اورژانس او را عمل کردند. آلسید مورنوس سه هفته در کما بود و سرانجام
روز عید کریسمس چشم گشود. با توجه به اینکه احتمال زنده ماندن حتی پس از
سقوط از طبقه چهارم 50 درصد است ، مورناس واقعا خوش شانس بوده است.
زندگی با 11 میله آهنی در بدن
«کاترینا
بورجس» 17 ساله، طی یک سانحه ی رانندگی به قدری مجروح شد که پزشکان معتقد
بودند دیگر هرگز نمی تواند روی پاهای خود بایستد. او در این حادثه دچار
شکستگی گردن، ستون فقرات، لگن و پای چپ شد و هر دو ریه او نیز پاره
شدند. پزشکان توانستند با 11 میله آهنی و شمار زیادی پیچ و مهره، استخوان
های او را به هم وصل کنند تا جوش بخورند. اکنون با گذشت 5 ماه از آن حادثه
استخوان ها ی شکسته جوش خورده اند و کاترینا دیگر نیازی به مصرف دارو های
مسکن ندارد.
118 روز زندگی بدون قلب
« دزانا
سیمونز » پس از چند ماه انتظار، زمانی که متوجه شد یک قلب برای پیوند جای
قلب بزرگ شده اش پیدا شده، بسیار خوشحال شد. اما شادی او مدت زیادی دوام
نیافت چراکه مدتی پس از پیوند، قلب جدید او دچار مشکل شد. پزشکان مجبور
بودند قلب پیوندی او را خارج کنند در حالی که دیگر قلبی برای پیوند
نداشتند. تنها کاری که پزشکان تا زمان پیدا شدن قلب جدید می توانستند
انجام دهند این بود که دو بمپ مصنوعی در بدن او کار بگذارند تا عمل خون
رسانی را انجام دهند. دزانا 4 ماه با این پمپ ها زندگی کرد و سرانجام در
29 اکتبر سال گذشته یک قلب جدید به او پیوند زدند و این بار قلب جدید او
مثل ساعت کار می کرد.
نابینایی که با یک دندان بینا شد
«مارتین
جونز »42 ساله 10 سال پیش هنگام کار در یک کارگاه اوراقی و به دلیل
پاشیدن آلومینیوم در چشمانش بینایی خود را از دست داد . اما چند ماه پیش
با یک عمل حراحی واقعا عجیب بینایی خود را دوباره بدست آورد. او طی این
حادثه دچار 37 درصد سوختگی شد، چشم چپش تخلیه و چشم راستش بینایی خود را
از دست داد.
متخصصان
ابتدا سعی کردند با سلول های بنیادی نابینایی او را برطرف کنند ، چون این
عمل موفقیت آمیز نبود آنها روش جدیدی را به کار گرفتند. ابتدا یکی از
دندان های مارتین را کشیدند و بعد آن را فرم دادند و تراشیدند تا بتوانند
یک عدسی مصنوعی روی آن سوار کنند. پس از آن پزشکان سه ماه دندان آقای
جونز را به گونه های وی پیوند زدند تا رگ های خونی و بافت زنده در آن به
جریان بیافتد. سپس دندان زنده را به کره چشم وی منتقل کردند و وی ظرف
دوهفته بینایی خود را بدست آورد. او توانست همسرش را که 4 سال پیش با او
ازدواج کرده بود دوباره ببیند.
نجات از انتخاب بین دو فرزند
آقا و
خانم« گیمبل» که بی صبرانه منتظر به دنیا آمدن دختر های دوقلوی خود
بودند، با یک انتخاب بسیار تلخ و دشوار مواجه شدند . پزشکان به آنها
اطلاع دادند که یکی از دختران آنها باید بمیرد، در غیر این صورت هر دو
مرده به دنیا خواهند آمد.
دوقلوها
دچار سندروم TTTT (Twin-to-twin transfusion syndrome)بودند شرایطی که در
آن رگ های خونی دوقلوها مشترک است و در صورت عدم مداخله پزشکی هر دو پس
از به دنیا آمدن می میرند ، اما اگر یکی از این دوقلو ها در رحم مادر
بمیرد دیگری شانس زنده ماندن دارد. به همین دلیل خانم و آقای گیمبل باید
بین دو دختر خود یکی را انتخاب می کردند. آنها در حال تصمیم گیری بودندکه
یک پزشک سوئدی آنها را از این انتخاب تلخ نجات داد. او به همراه یک تیم
پزشکی دوقلوها را در رحم مادر عمل لیزر کرد تا آن رگهای مشترک را
بسوزانند. این عمل با موفقیت انجام شد و دو ماه بعد هردو دختر زنده به
دنیا آمدند.
زندگی پس از قطع سر
«جوردن
تایلور» در یک سانحه راننگی جمجمهاش از ستون فقراتش جدا شد که در دنیای
پزشکی به آن «قطع ارتوپدیک سر» میگویند. در این مواقع مجروح یک درصد
احتمال زنده ماندن دارد اما امید خانواده ی تایلور و دعا هایی که مردم پس
از شنیدن داستان جوردن برای او می کردند او را زنده نگاه داشت.
او
بلافاصله پس از حادثه تحت یک عمل جراحی قرار گرفت که طی آن جراح با یک
صفحه فلزی، چند پیچ و مهره و چند میله پلاتینی جمجمه را به ستون مهرهها
وصل کرد. سه ماه بعد جوردن از بیمارستان مرخص شد و حالا دوباره به مدرسه
میرود.
پیوند چهره
«کانی
کالپ» زنی 46 ساله و اهل اوهایو است که اولین دریافت کننده پیوند صورت در
امریکا بود. در سال 2004 شوهرش با یک اسلحه به صورت او شلیک می کند و پس
از آن یک تیر هم به خودش می زند. هر دو آنها زنده ماندند. مرد به 7 سال
زندان محکوم شد و زن تحت چندین عمل حراحی قرار گرفت . در اثر شلیک گلوله،
بینی ، گونه ها و لب های کالپ کاملا متلاشی شده بودند و هیچ یک از عمل ها
جراحی نتوانست چهره ی وحشتناک او را ترمیم کند تا اینکه سرانجام در آخرین
عمل جراحی 80 درصد صورت کالپ را با اجزای صورت یک زنی که تازه مرده بود
جایگزین کردند. این عمل چهارمین پیوند صورت در جهان به شمار می رفت. هر
چند چهره او هنوز عجیب است ولی میتواند صحبت کند، لبخند بزند و دوباره
طعم غذا را بچشد.(قابل توجه خانم هایی که صیح تا شب جلو آینه هی تو سر خودشون میزنن)
دستی که طعمه ی کوسه شد
«گلن
اورگیاس» جوان سی و سه سالهای است که هنگام موجسواری در ساحل سیدنی با
حمله یک کوسه روبهرو شد و دستش از بازو جدا شد. دست او تنها از طریق یک
تکه پوست 3 سانتیمتری به ساعد وصل بود ولی به خاطر وضعیت جسمانی مطلوب
گلن و سرعتی که او را به بیمارستان رساندند ، یک تیم پزشکی موفق شد دست
او را دوباره پیوند بزند.
نجات با نیش یک عنکبوت
دیود
بلانکارت21 سال پیش طی یک حادثه موتورسواری فلج شد و محکوم به زندگی روی
صندلی چرخ دار . اما دو سال پیش در اثر نیش یک عنکبوت به طور معجزه آسایی
توانست دوباره روی پاهای خود بایستد .
نانوتکنولوژی
یک نانومتر (nm) یک
|
تئوری بازی ها
آچمز شدهام، آس رو کرد، بلوف می زند و........این جملات برای شما چهقدر آشنا هستند؟
حتما
می دانید که پیروزی در هر بازی تنها تابع یاری شانس نیست بلکه اصول و
قوانین ویژه ی خود را دارد والبته هر بازیکن در طی بازی چه بداند وچه
نداند سعی می کند با به کارگیری آن اصول خود را به برد نزدیک کند .وصد
البته در این میان کسی پیروز میدان خواهد بود که بیش از دیگران از این
اصول بهره گیرد.
شاید باور نکنید که قواعد حاکم بر بازی بزرگ تر ها (!) هم کمابیش همان قواعد حاکم بر بازی های کودکان ومسابقات ورزشی است!!
رقابت
دو کشور برای دست یابی به انرژی هسته ای، سازوکار حاکم بر روابط بین
دوکشور در حل یک مناقشه ی بین المللی، رقابت دو شرکت تجاری در بازار بورس
کالا، و... همه وهمه از جمله بازی هایی هستند که بزرگ ترها (!!) تلاش می
کنند در آن به پیروزی برسند.
دانشی که به مطالعه ی دقیق بازی ها می پردازد تئوری بازی ها (Game Theory) نام دارد.
بازی
هایی که تئوری بازی ها آن ها را مطالعه می کنند موجودات ریاضی خوش تعریفی
هستند .یک بازی شامل مجموعه ای از بازیکنان، مجموعه ای از حرکت ها یا راه
بردها (Strategies) و نتیجه ی مشخصی برای هر ترکیب از راه بردها می باشد.
نظریه
ی بازی در واقع شاخه ای از ریاضیات کاربردی است که در سیاست، علوم
اجتماعی، اقتصاد، زیست شناسی، علوم کامپیوترو حتا فلسفه کاربرد دارد.
نظریه
ی بازی تلاش می کند تا رفتار ریاضی حاکم بر یک موقعیت استراتژیک (تضاد
منافع) را مدل سازی کند.این موقعیت زمانی پدید می آید که موفقیت یک فرد
وابسته به راه بردهایی است که دیگران انتخاب می کنند.
هدف نهایی این دانش یافتن راه برد بهینه برای بازیکنان است.کاربردها
تئوری بازی ها در مطالعه ی طیف گسترده ای از موضوعات کاربرد دارد.
این
نظریه در ابتدا برای درک مجموعه ی بزرگی از رفتارهای اقتصادی به عنوان
مثال نوسانات شاخص سهام در بورس اوراق بهادار وافت و خیز بهای کالاها در
بازار مصرف کنندگان ایجاد شد.
تحلیل پدیده های گوناگون اقتصادی وتجاری
نظیر پیروزی در یک مزایده، معامله، داد وستد، شرکت در یک مناقصه، و... از
دیگر مواردی است که تئوری بازی ها در آن نقش ایفا می کند.
پژوهش ها در
این زمینه اغلب بر مجموعه ای از راه بردهای شناخته شده به عنوان تعادل در
بازی ها استوار است. این راه بردها اصولا از قواعد عقلانی استنتاج می
شوند. مشهورترین تعادل ها تعادل نش است.براساس نظریه ی تعادل نش ، اگر فرض
کنیم در هر بازی با استراتژی مختلط بازیکنان به طریق منطقی ومعقول راه
بردهای خود را انتخاب کنند و به دنبال حد اکثر سود در بازی هستند، دست کم
یک راه برد برای بدست آوردن بهترین نتیجه برای هر بازیکن قابل انتخاب است
و چنان چه بازیکن راه کار دیگری به غیر از آن را انتخاب کند، نتیجه ی
بهتری بدست نخواهد آورد.
کاربرد تئوری بازی ها در شاخه های مختلف علوم مرتبط با اجتماع از جمله سیاست، جامعه شناسی، وحتا روان شناسی در حال گسترش است.
در
زیست شناسی هم برای درک پدیده های متعدد از جمله برای توضیح تکامل و ثبات
ونیز برای تحلیل رفتار تنازع بقا و نزاع برای تصاحب قلمروبازی های مختلف
به کارمی آیند.
امروزه این نظریه کاربرد فزاینده ای در منطق و دانش
کامپیوتر دارد. دانشمندان این رشته ها از برخی بازی ها برای مدل سازی
محاسبات و نیز به عنوان پایه ای نظری برای سیستم های چندعاملی استفاده می
کنند.
هم چنین این نظریه نقش مهمی در مدل سازی الگوریتم های بر خط ( online algorithms) دارد.
کاربردهای این نظریه تا آن جا پیش رفته است که در توصیف و تحلیل بسیاری از رفتارها در فلسفه و اخلاق ظاهر می شود.کمی تاریخچه
درسال
1921 یک ریاضی دان فرانسوی به نام امیل برل (Emile Borel) برای نخستین بار
به مطالعه ی تعدادی از بازی های رایج در قمارخانه ها پرداخت و تعدادی
مقاله در مورد آن ها نوشت. او در این مقاله ها بر قابل پیش بینی بودن
نتایج این نوع بازی ها به طریق منطقی، تاکید کرده بود.
اگرچه برل
نخستین کسی بود که به طور جدی به موضوع بازی ها پرداخت، به دلیل آن که
تلاش پی گیری برای گسترش و توسعه ی ایده های خود انجام نداد، بسیاری از
مورخین ایجاد نظریه ی بازی را نه به او، بلکه به جان ون نویمن (John Von
Neumann) ریاضی دان مجارستانی نسبت داده اند.
آن چه نویمن را به توسعه ی نظریه ی بازی ها ترغیب کرد، توجه ویژه ی او به یک بازی با ورق بود.
او دریافته بود که نتیجه ی این بازی صرفا با تئوری احتمالات تعیین نمی شود.
او
شیوه ی بلوف زدن در این بازی را فرمول بندی کرد. بلوف زدن در بازی به
معنای راه کار فریب دادن سایر بازیکنان و پنهان کردن اطلاعات از آن هاست.
در
سال 1928 او به همراه اسکار مورگنسترن(Oskar Mongenstern) که اقتصاددانی
اتریشی بود کتاب تئوری بازی ها و رفتار اقتصادی را به رشته ی تحریر در
آوردند. اگر چه این کتاب صرفا برای اقتصاددانان نوشته شده بود، کاربردهای
آن در در روان شناسی،جامعه شناسی، سیاست، جنگ، بازی های تفریحی و بسیاری
زمینه های دیگر به زودی آشکار شد.
نویمن بر اساس راه بردهای موجود در
یک بازی ویژه شبیه شطرنج توانست کنش های میان دو کشور ایالات متحده و
اتحاد جماهیر شوروی را در خلال جنگ سرد، بادر نظر گرفتن آن ها به عنوان دو
بازیکن در یک بازی مجموع صفر مدل سازی کند.
از آن پس پیشرفت این دانش
با سرعت بیشتری در زمینه های مختلف پی گرفته شد و از جمله در دهه ی 1970
به طور چشم گیری در زیست شناسی برای توضیح پدیده های زیستی به کار گرفته
شد.
در سال 1994 جان نش(John Nash) به همراه دو نفر دیگر به خاطر
مطالعات بدیع خود در زمینه ی تئوری بازی ها برنده ی جایزه نوبل اقتصاد
شدند. در سال های بعد نیز برندگان جایزه ی نوبل اقتصاد عموما از میان
نظریه پردازان بازی انتخاب شدند.انواع بازی
نظریه ی بازی علی الاصول می تواند روند ونتیجه ی هر نوع بازی از دوز گرفته تا بازی در بازار بورس سهام را توصیف و پیش بینی کند.
تعدادی
از ویژگی هایی که بازی های مختلف بر اساس آن ها طبقه بندی می شوند، در زیر
آمده است. اگر کمی دقت کنید از این پس می توانید خودتان بازی های مختلف
ویا حتا پدیده ها وروی دادهای مختلفی را که در پیرامون خود با آن ها مواجه
می شوید به همین ترتیب تقسیم بندی کنید.
1.متقارن - نامتقارن(symmetric- asymmetric)
بازی
متقارن بازی ای است که نتیجه و سود حاصل از یک راه برد تنها به این وابسته
است که چه راه بردهای دیگری در بازی پیش گرفته شود واز این که کدام بازیکن
این راه برد را در پیش گرفته است مستقل است. به عبارت دیگراگر مشخصات
بازیکنان بدون تغییر در سود حاصل از به کارگیری راه برد ها بتواند تغییر
کند، این بازی متقارن است. بسیاری از بازی هایی که در یک جدول 2*2 قابل
نمایش هستند، اصولا متقارن اند.
بازی جوجه ها ومعمای زندانی (اگر کمی صبور باشید به زودی توضیح داده خواهد شد!) نمونه هایی از بازی متقارن هستند.
بازی
های نامتقارن اغلب بازی هایی هستند که مجموعه ی راه بردها ی یکسانی برای
بازیکنان در بازی وجود ندارد. البته ممکن است راه بردهای یکسانی برای
بازیکنان موجود باشد ولی آن بازی نامتقارن باشد.
2.مجموع صفر - مجموع غیر صفر(Zero sum-Nonzero sum)
بازیهای
مجموع صفر بازیهایی هستند که ارزش بازی در طی بازی ثابت میماند و کاهش
یا افزایش پیدا نمیکند. در این بازیها سود یک بازیکن با زیان بازیکن
دیگر همراه است. به عبارت سادهتر یک بازی مجموع صفر یک بازی برد- باخت
مانند دوز است وبه ازای هر برنده همواره یک بازنده وجود دارد.
اما در بازیهای مجموع غیر صفر راهبردهایی موجود است که برای همهی بازیکنان سودمند است.
3.تصادفی - غیر تصادفی (Random- Nonrandom)
بازیهای
تصادفی شامل عناصر تصادفی مانند ریختن تاس یا توزیع ورق هستند و بازیهای
غیر تصادفی بازیهایی هستند که دارای راهبردهایی صرفا منطقی هستند .در این
مورد میتوان شطرنج ودوز را مثال زد.
4.باآگاهی کامل – بدون آگاهی کامل (Perfect knowledge – Non perfect knowledge)
بازیهای
با آگاهی کامل، بازیهایی هستند که تمام بازیکنان میتوانند در هر لحظه
تمام ترکیب بازی را در مقابل خود مشاهده کنند، مانند شطرنج.
از سوی دیگر در بازیهای بدون آگاهی کامل ظاهر وترکیب کل بازی برای بازیکنان پوشیده است،مانند بازیهایی که باورق انجام میشود.نمونههایی از بازیها
بازی ترسوها (Chicken game)
دو
نوجوان در اتومبیلهایشان با سرعت به طرف یکدیگر می رانند،بازنده کسی است
که اول فرمان اتومبیلش را بچرخاند و از جاده منحرف شود.
بنابراین: اگر یکی بترسد ومنحرف شود دیگری میبرد،
اگر هردو منحرف شوند هیچکس نمیبرد اما هردو باقی میمانند،
اگر هیچکدام منحرف نشوند هردو ماشین هایشان (وحتا احتمالا زندگیشان را !!!)می بازند.
اگر شما یکی از این نوجوانها باشید چه میکنید؟
معمای زندانی(Prisoner’s delimma)
دو
نفر متهم به شرکت در یک سرقت مسلحانه در جریان یک درگیری دستگیر شدهاند و
هردو جداگانه مورد بازجویی قرار میگیرند. در طی این بازجویی با هریک از
آنها جداگانه به این صورت معامله میشود:
اگر دوستت را لو بدهی تو آزاد میشوی ولی او به پنج سال حبس محکوم خواهد شد.
اگر هردو یکدیگر را لو بدهید، هردو به سه سال حبس محکوم خواهید شد.
اگر هیچکدام همدیگر را لو ندهید، هردو یکسال در یک مرکز بازپروری خدمت خواهید کرد.
اگر شما یکی از این زندانیها بودید چه میکردید؟
کمی دقت کنید !!! چه قدر از اتفاقاتی که در عرصهی سیاست، اقتصاد،و... اتفاق میافتد بااین دو بازی مشهور متناظر وقابل توضیح است!؟
هوش مصنوعی - 2
هوش مصنوعی (AI) هم هوشمندی ماشین است و هم شاخهای از علوم رایانه که به ساخت آن کمک میکند.
جان مک کارتی (John McCarthy) که این واژه را نخستین بار در سال 1956 به کار برده است آن را چنین تعریف میکند:
« دانش ومهندسی ساخت ماشینهای هوشمند »
پژوهشگران هوش مصنوعی تلاش میکنند تا ماشینها را به تواناییی استدلال، منطق، تدبر، یادگیری، ارتباط، وادراک مجهز
کنند.پژوهشهایی
جان مک کارتی (John McCarthy)
که در (AI) صورت میگیرد ابزارها ودیدگاههای متنوعی از دانش از جمله علوم
رایانه، روانشناسی، فلسفه، عصبشناسی،نمایش دانش(مطالعهی چگونگیی قرار
دادن دانش در یک قالب(فرم) به گونهای که رایانه بتواند آن را درک کند.)،
زبان شناسی، اقتصاد، نظریهی کنترل، احتمال ومنطق را به کار میگیرد.
این پژوهشها با زمینههایی مثل روبوتیک، دادهکاوی(Data Mining) و ریاضیات فازی نیز تا حد زیادی تعامل و همپوشانی دارد.
پژوهش در زمینهی AI هم جنبهی نظری دارد وهم جنبهی تجربی.بخش تجربیی این پژوهشها خود شامل دو بخش بنیادی و کاربردی است.
در این جا دو رویهی اصلی برای پژوهش وجود دارد :
1. رویهای که به مدلسازی و تقلید روانشناسی و فیزیولژی انسان به عنوان الگوی هوشمندی میپردازد.(تست تورینگ یادتان هست!!)
2. رویهای که به مطالعه و صورت بندیی منطقیی واقعیتهای عقل سلیم دربارهی جهان و یافتن اصول موضوعهی رفتار هوشمند میپردازد.
این
دو رویکرد تا حد زیادی باهم تعامل دارند و هردو باید در نهایت موفق
شوند.البته برخی از پژوهشگران دستهی دوم به موفقیت پژوهشهای نوع اول
خوشبین نیستند. آنها معتقدند پرداختن به اصول هوش مصنوعی معقولتر از
صرف وقت برای عبور از تست تورینگ است. آنها چنین استدلال میکنند که
"پرواز مصنوعی" زمانی موفق شد که برادران رایت ودیگران تقلید از پرندگان
را کنار گذاشتند وبه آیرودینامیک پرداختند.
در واقع رویهی دوم نوعی
مهندسی است که در پی یافتن شرایط بهینه است وبه این که انسان لزوما
بهترین و بالاترین ویژگیهای هوشمندی را در تمام زمینهها دارد، اعتقادی
ندارد. بنا بر این در این روش، هوش مصنوعی الزاما شبیهسازی هوش انسانی
نیست، هر چند در جاهایی به وضوح از آن تقلید میکنند.
کمی تاریخچه.... |
هرچند ریشه های ذهنی وعقلانی هوش مصنوعی وماشینهای هوشمند را باید در اسطورههای یونان جستوجو کرد،نخستین
گام
ماروین مینسکی
Marvin Minsky
آلن نیوویل
Allen Newell
هربرت سیمون
Herbert Simon
کلود شانون
Claude Shannon
عملی در این حوزه در اواسط قرن بیستم برداشته شد.یعنی برای آنکه انسان
نگاهی نوگرا،علمی والبته عملی به این موضوع داشته باشد،بیش از 20 قرن زمان
لازم بود. در سالهای میانی قرن بیستم جمعی از دانشمندان رویکرد جدیدی
به ساخت ماشینهای هوشمند بنا نهادند.این رویکرد بر اساس آخرین
کاوشهای عصبشناسی،نظریهی ریاضی نو ابداعی به اسم نظریهی اطلاعات، دانش
سایبرنتیک، وفراتر از همهی اینها بر اساس کارکرد ماشین نوظهوررایانهی
رقمی ( کامپیوتر دیجیتالی) شکل گرفته بود.
در این میان پروژهی
تحقیقاتی دارتموث در تابستان 1956 در زمینهی هوش مصنوعی، نقطهی عطفی در
تاریخ دانش رایانه محسوب میشود.هدف جاهطلبانهای که برای کار 10 نفر در
ظرف دو ماه تعیین شده بود، چنین بود: " تمامی جنبههای آموزش یا هر
ویژگیی دیگر هوش رااساسا میتوان آنچنان دقیق تعریف کرد که بتوان آن را
روی یک ماشین شبیهسازی نمود."
کسانی که در این پروژه شرکت داشتند
افرادی بودند که در سالهای بعد پیشآهنگان این عرصهی نوین دانش وفناوری
بودند. در میان آنها چهرههای شاخصی نظیر جان مک کارتی (که پدر هوش
مصنوعی لقب گرفتهاست وحتا ساماندهی پروژهی دارتموث بر عهدهی او بود.)، ماروین مینسکی (Marvin Minsky) ، آلن نیوویل (Allen Newell)، هربرت سیمون (Herbert Simon) و کلود شانون (Claude Shannon) که پدید آورندهی نظریهی ریاضیی اطلاعات است، به چشم میخورد.
با
وجودی که پروژهی تحقیقاتی دارتموث به تولید یک ماشین هوشمند نیانجامید،
هدفها و روشهایی را بنیان نهاد که به شناسایی حوزهی هوش مصنوعی به
عنوان یک حوزهی مستقل وبعدها پیشتاز در مطالعات دانش رایانه منجر گردید.
مک
کارتی در سال 1958 زبان لیسپ(LISP) را ابداع کرد. لیسپ مخفف زبان پردازش
لیستهاست وهمانطور که از نامش برمیآید تمام دادهها در آن به صورت
لیست نمایش داده میشوند.درآن زمان این زبان به بهترین زبان برنامهنویسی
در هوش مصنوعی تبدیل شد وهنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد.
مستقل از
زمستانهای نهچندان سردی که هوش مصنوعی با آن مواجه بودهاست پیشرفتها
ادامه داشت تا اینکه در سال 1997 برنامهی Deep Blue که توسط شرکت IBM
طراحی شدهبود به اولین برنامهی کامپیوتری برای بازی شطرنج تبدیل شد و در
این سال گری کاسپارف، شطرنجباز مشهور روسی از این رایانه شکست خورد وبدین
ترتیب فصل جدیدی در فناوری هوش مصنوعی رقم خورد.
اکنون AI میتواند
فعالیتهای گوناگونی مانند زمانبندی و برنامه ریزیی خودکار عملیات
فضاپیماهای ناسا کنترل خودکار اتومبیلها،تشخیص بیماریها، انجام جراحی به
کمک روبوتها وحتا درک زبان و حل مسئله را به عهده گیرد.
هوشمصنوعی چگونه پیش میرود؟ |
روششناسی(methodology)
هوش مصنوعی هنوزبه عنوان یک نقطهی ضعف مورد انتقاد بسیاری از صاحبنظران
است. از نظر برخی از آنها، این ضعف یک شکل تکاملی است که به تاریخچهی
کوتاه علم رایانه مربوط است.
روشهای هوش مصنوعی روشهایی هستند که به
درد حوزههایی می خورند که مسائل آنها بهخوبی تعریف نمیشوند. به طور
مثال بسیاری از مسائل محاسباتیی معمولی از محاسبات فیزیک گرفته تا
محاسبهی حقوق ودستمزد مسائلی هستند که تعریف مشخصی دارند وبرای آنها
الگوریتمهای معینی وجود دارد. برای اینگونه مسائل نیازی به جستوجو
برای یافتن حل مسئله نیست.
دانشمندان هوش مصنوعی وبه طور کلی
دانشمندان رشتههای مختلف ، اکنون مایلند با مدلهایی کارکنند که میتوان
آن را مدل مؤلف نامید. مثلا زمینهای از علوم را در نظر بگیرید که خبرگان
آن بر سر مبانیی دانش آن توافق عمومی ندارند ولی فردی وجود دارد که نظرات
مشخص وخوب تعریف شدهای دربارهی مبانیی دانش آن حوزه دارد.- نظراتی که
ممکن است دیگران با آن موافق نباشند- حال اگر بر مبنای نظرات این فرد وبا
باز نمود آن دانش سامانهی خبرهی خاصی طراحی وساخته شود، آن سامانه به آن
شخص نسبت داده میشود.
با نگاهی به تاریخچهی هوش مصنوعی میتوان
گذار یکنواختی از تمرکز برروی ماشین به تمرکز برروی مسئله را مشاهده
کرد.هم اکنون طراحی پردازنده نسبت به طراحی شبکههایی که به نحو کارآمدی
پردازندهها را به یکدیگر پیوند میدهند،از اهمیت کمتری برخوردار است
وطراحی نرم افزارها به نحوی که باعث شود پردازندههای موازی مانند یک
رایانهی منفرد بسیار سریع وبسیار قابل اطمینان رفتارکنند، چالش بزرگتری
است. با وجودی که هوش مصنوعی به اهداف بزرگش دستنیافته است، موفقیتهای
کنونیاش به دگرگونیهایی در صنایع انجامیده است. الگوریتمهای جدید برای
نگارهسازی(گرافیک)، تصویرسازی،و واقعیت مجازی به تقویت هوش رایانهای کمک
شایانی کردهاست.هم اکنون کارخانههای خودروسازی،شبکههای رایانهای را
درماشینهایشان قرار میدهند.
به زودی ماشینهای لباسشویی خواهند توانست با رایانههای شخصیی شما اطلاعات مبادله کنند!!!
ادامه دارد...
فرض
کنید روز هفتم فروردین است و دید و بازدیدهای مهم و البته بهصرفه (به
لحاظ عیدی !!) انجام شدهاند واکنون شما هستید ویک هفته تعطیلی واحتمالا
یک رایانهی متصل به شبکه وصورت آدمک زردرنگی که به شما چشمک میزند...
.... مشغول چت کردن هستید. خیلی هم از این کار لذت میبرید .....
اما لحظهای تامل کنید. به راستی شما چه چیزی از مخاطب خود که به طور اتفاقی و صرفا در دنیای مجازی با او آشنا شدهاید،میدانید؟؟!
به فرض که ASLاش(سن، جنس،مکان) را هم از او سئوال کردید، چهقدر میتوانید به پاسخ او اعتماد کنید ؟!
....حالا بیایید شک خود را از این هم فراتر ببریم ...
آیا به راستی شما در حال چتکردن با یک انسان هستید؟؟!
البته
پاسخ این سئوال در حال حاضر حتما مثبت است، اما دانشمندان رایانه
امیدوارند والبته تلاش میکنند روزی رایانهها در دنیای مجازی مارا به این
تردید نیز دچار کنند.
در سال 1950آلن ام.تورینگ (Alan
M.Turing) که یک ریاضیدان انگلیسی بود درمقالهای با عنوان "محاسبات
ماشینی و هوشمندی" به طرح این موضوع پرداخت که: " آیا ماشینها
میتوانند فکر کنند؟ "
او در این مقاله آزمونی برای سنجش هوشمندی رایانهها مطرح کرد که از آن پس به تست تورینگ مشهور شد.
بر
اساس این آزمون ، معیار سنجش هوشمندی یک ماشین این است که آن ماشین بتواند
انسانی را توسط یک پایانه (از طریق تله تایپ- چیزی شبیه همان کاری که شما
درچت انجام میدهید.- ) چنان بفریبد که او تصور کند با یک انسان روبهرو
است.
به چند نکته توجه کنید:
1.منظور از ماشین یک برنامهی رایانهای است که مثلا یک روبوت از طریق آن فکر میکند.
2. پیشفرض اساسی آزمون تورینگ این است که انسان نمونهی کامل یک موجود هوشمند است.
3. بر اساس این آزمون مهمترین واصلیترین معیار هوشمندی ماشین، درک کردن مفاهیم زبان است.
از
زمانی که تورینگ این آزمون را مطرح کرد جایزهای برای سازندگان چنین
ماشینی تعیین شد ولی تاکنون هیچ ماشینی نتوانسته است از این آزمون بهطور
کامل سرفراز خارج شود .
رؤیای دانشمندان رایانه، ساختن رایانهای به
هوشمندی انسان و یا حتا هوشمندتر از اوست. چنین رایانههایی باید قادر
به شناسایی تصاویر،یادگیری از تجربیات ونیز استدلال باشند.
تلاشهای
پیگیر دانشمندان در این عرصه به تولید روبوتهایی با کاربریهای متفاوت
از پزشکی گرفته تا نظافت انجامیده است.البته توجه کنید طراحی و شبیهسازی
کارهایی که ما آنها رادر زندگیی روزمره ساده تلقی میکنیم بسی پیچیدهتر
از شبیهسازی کارهایی است که از نظر ما پیچیده و سخت هستند. به عنوان مثال
طراحی وشبیهسازی روبوت نظافتچی از روبوت پزشک پیچیدهتر است.اگرچه خبرگی
در دانش پزشکی به دلیل حجم بسیار زیاد اطلاعات برای انسانها بسیار دشوار
است،برای رایانهها به نسبت سایر کارها سادهتر است.در عوض در نظافت خانه
تشخیص اینکه کدام شیء باید دور انداخته شود نیازمند آن است که روبوتها
اشیاء را از یکدیگر و از تصاویر پس زمینه تشخیص دهند و سپس با استفاده
از نوعی قضاوت منطقی تصمیم بگیرند که با آنها چه کنند؟این مهارتهای
ظاهرا ساده، هنوز بسیار دور از دسترس روبوتها هستند.
اگر بخواهیم به
تواناییهای رایانههای امروزی بر مبنای استانداردهای هوش انسانی نمره
بدهیم، به این نتیجه میرسیم که در بعضی موارد رایانهها بسیار جلوتر از
انسانها ودر بعضی موارد بسیار عقبتراز آنهاهستند.
رایانهها بهتر
محاسبه میکنند، ظرفیت حافظههایشان بیشتر است،حتا انسانها را در بازی
شطرنج شکست میدهند،در نگارهسازی(گرافیک) پرقدرت عمل میکنندو....ولی
کلام را به خوبی درک نمیکنند،صوتها را تشخیص نمیدهندواستدلالهای
روزمرهی آنها در سطح یک کودک 5 ساله است....
زالو درمانی، جرم است!
به گزارش خبرگزاری فارس، کامران باقری لنکرانی، وزیر بهداشت، درباره شیوه ی "زالو درمانی" گفته است:
هیچ
مستند علمی درباره زالو درمانی وجود ندارد، بنابراین از نظر وزارت بهداشت
این کار دخالت در امور پزشکی و جرم است و هر جا که با موارد زالو درمانی
مواجه شویم حتماً با عوامل آن برخورد می کنیم.
ما
در وزارت بهداشت در جایگاهی هستیم که هر حرفی می زنیم باید، مستندات علمی
آن را هم داشته باشیم، بنابراین چون درباره زالو درمانی تا کنون هیچ مستند
علمی ندیده ایم، جلوی آن را می گیریم.
زالو یک آنزیمی
در بزاقش دارد که جلوی انعقاد خون را می گیرد، به همین علت داروسازان از
بزاق آن دارو ساخته اند. ممکن است در زمان های قدیم که این دارو نبوده
است، از زالو استفاده می کردند، اما حالا که داروی آن وجود دارد، قاعدتاً
منطقی نیست که روش چند قرن پیش را انجام دهیم.
این
کار مانند سایر روش های جراحی قدیمی منسوخ است. قرن ها پیش هم برای درمان
آب مروارید یا آب سیاه چشم عمل جراحی انجام می دادند، اما ما نمی توانیم
بگوییم چون آن زمان با این روش عمل جراحی می کردند، ما هم باید همان روش
چند قرن قبل را در پیش بگیریم.
ما امروز باید روش های
جدید پزشکی را اجرا کنیم، الان که داروی آنزیم بزاق زالو وجود دارد، باید
از آن برای درمان استفاده کنیم و هر گونه فعالیت غیر از آن و زالو درمانی
دخالت در امور پزشکی و جرم است و جاهایی که متوجه آن شویم یا بازرسان ما
مشاهده کنند، حتماً برخورد می کنیم.
وزارت بهداشت
متولی سلامت مردم است و همه مردم و جامعه پزشکان باید نسبت به سلامت جامعه
تعهد داشته باشند، لذا نباید از روش هایی که اساس علمی ندارد یا راه و روش
علمی تر و کم خطرتر آن وجود دارد، برای درمان استفاده کرد. اگر پزشکی هم
این کار را انجام دهد، مقصر است و اشتباه می کند و ما هر وقت متوجه چنین
مواردی شویم، با آن برخورد می کنیم.
مضرات زیاد نوشیدن آب
با
وجود این که تا کنون بارها در مورد منافع نوشیدن مقادیر زیاد آب بحث شده
است و بسیاری از پزشکان مردم را به نوشیدن روزانه ? لیوان آب توصیه می
کنند، اما به تازگی بحث هایی در نکوهش افراط در نوشیدن آب مطرح می شود.
به گفته پزشکان به همان اندازه که کم آب خوردن خطرناک است، زیاده روی در نوشیدن آب هم سلامتی را به خطر می اندازد.
از
سوی دیگر، در صورتی که در مدت زمانی کوتاه، مقدار بسیار زیادی آب نوشیده
شود، فرد به اختلال پر آبی بدن دچار شده و در این مورد احتمال گیجی، کما و
حتی مرگ وجود دارد.
به عقیده پزشکان در صورتی که فرد
در هر ? ساعت بیش از یک بار به دستشویی برود و سابقه بیماری خاصی نداشته
باشد، به این معناست که بیش از حد آب نوشیده است.
البته نمی توان مقدار مشخصی آب برای نوشیدن روزانه تجویز کرد و این امر به فیزیک بدنی و میل افراد بستگی دارد.
اما به طور معمول نوشیدن روزانه یک و نیم لیتر آب(6 لیوان) توصیه می شود.
جایی که نور خورشید نمیرسد، عمل فوتوسنتز غیر ممکن است و اکسیژنی در
دسترس نیست میتواند وجود داشته باشد؟
برای
پاسخ به این پرسش، نیاز نیست فراتر از سیارهی خود را جستجو کنیم تا
مثالهایی از انواع اکوسیستمهای خارجی که میتوانند حیات را روی قمر
آبفشان زحل به وجود آورند، پیدا کنیم. پاسخ به نظر میرسد مثبت است، این
امکان میتواند وجود داشته باشد.
در
سالهای اخیر گونههایی از حیات روی زمین یافت شده است که در مکانهایی که
خورشید نمی تابد و به دلیل رخ ندادن عمل فوتوسنتز اکسیژن نیز موجود نیست،
خوب رشد میکنند. میکروبهایی کشف شدهاند که با انرژیای که از واکنش
شیمیایی بین انواع متفاوت مواد معدنی به دست میآید، زنده می مانند و
انواعی دیگر از واپاشیهای رادیو اکتیو میان صخرهای انرژی لازم برای زنده
ماندن را کسب میکنند. این اکوسیستمها به طور کامل از اکسیژن یا مواد آلی
که با فوتوسنتز در روی سطح زمین تولید میشود، مستقل هستند. این
اکوسیستمهای میکروبی استثنایی نمونههایی ازحیات هستند که ممکن است
امروزه در داخل انسلادوس وجود داشته باشند.
سه
نوع از این اکوسیستمها که روی زمین یافت شدهاند به احتمال زیاد
میتوانند مبنایی برای حیات روی انسلادوس باشند. دو گونهی آنها بر اساس
متانوژنها(methanogen)عمل میکنند که به یک گروه باستانی مربوط به باکتری به نام آرکایی(archaea)،
باکتریهای زندهای که در محیطهای سخت بدون اکسیژن رشد میکنند، تعلق
دارد. صخره های آتشفشانی عمیق در طول رود کلمبیا و آبشارهای آیداهو
میزبان دو نوع از این اکوسیستمها هستند که انرژی خود را از میان
واکنشهای شیمیایی صخره های مختلف بیرون میکشند. سومین اکوسیستم با انرژی
تولید شده در واپاشی رادیو اکتیو صخرهها تقویت میشود و بسیار پایینتر
از سطح زمین در یک معدن در آفریقای جنوبی یافت شد.بنابراین شواهد به امکان
حیات در انسلادوس اشاره میکند.
ولی
چگونه این حیات آغاز خواهد شد؟ یک مشکل اساسی در پاسخ به این سوال این است
که ما نمیدانیم چگونه حیات روی زمین سرچشمه گرفت و همچنین قادر به ایجاد
مجدد اولین جرقهی حیات در آزمایشگاه نیستیم. ولی خبرهای خوبی نیز وجود
دارد: نظریههای بسیاری برای آغاز حیات روی زمین وجود دارد. حال سوال این است که آیا این نظریهها در انسلادوس صادق هستند؟ به
نظر میرسد دو نظریه از نظریههای مربوط به آغاز حیات روی زمین، نظریهی
سوپ آغازین و نظریهی خروجی دریای عمیق، در انسلادوس مورد استفاده قرار
میگیرند.
نظریهی سوپ آغازین
بنا
بر این نظریه آغاز حیات در سوپی از مواد آلی که از منابع غیر زیستی گرد هم
میآیند، رخ میدهد. این نظریه توسط چارلز داروین طراحی شد و در آزمایشی
معروف در سال 1953 هنگامی که دو شیمیدان به نامهای استنلی ال میلر (Stanley L.Miller) و هارولد سی یوری (Harold C.Urey) سوپ
آغازین مواد شیمیایی را که تصور میشد در زمین ابتدایی قبل از شروع حیات
وجود داشته است پختند، ثابت شد. یک جرقه، شبیه صاعقه از میان این مخلوط به
شدت تقلیل یافتهی متان، آمونیاک، بخار آب و هیدروژن عبور داده شد. در طول
دو هفته، مقدار کمی اسید آمینه ـمقداری از بلوکهای سازنده حیاتـ در
سوپ شکل گرفت.
اگر
چه میلر و یوری حیات را ایجاد نکردند، آنها نشان دادند مولکولهای بسیار
پیچیدهای ـاسیدهای آمینهـ به طور خود به خود میتوانند از مواد
شیمیایی سادهتر حاصل شوند. در روی زمین، این امکان وجود دارد که عناصر
آلی سوپ از مواد موجود روی زمین اولیه تولید شده باشند. نظریهی دیگر این
است که سوپ عناصری مانند مواد دنبالهدارهای فرودی و غبار بین سیارهای را
مخلوط میکند. مواد شیمیایی آلی قسمتی از مواد خامی بودند که انسلادوس و
قمرهای دیگر زحل را تشکیل دادند. منش? گرمای انسلادوس به درستی مشخص
نیست، ولی احتمالات متعددی وجود دارد که میتوانسته به انسلادوس یک لایه
آب مایع داده باشد و تا به امروز باقی مانده است.
پیشتر
از این، این امکان وجود دارد که واپاشیهای رادیو اکتیویتهی کوتاه عمر که
در صخرهها رخ میدهند، انسلادوس را گرم کرده باشد و اثرات کشندی این گرما
را تا به امروز حفظ کرده باشند یا
ممکن است مدار کشیدهی اولیه، گرمای کشندی بیشتری از آنچه که امروزه وجود
دارد را موجب شده باشد. یک ارتباط کشندی قدیمی با قمری دیگر گرما را ایجاد
کرده است. نظریهی دیگر گرما را حاصل از جریانی به نام سرپنتیزیشن( serpentization)، در جایی که پیوند شیمیایی آب و صخرههای سیلیکات در
لایهای بالاتر از هستهی قمر رخ میدهد، میداند. این رویداد حجم صخره را
افزایش میدهد و انرژی را به شکل گرما تولید میکند. هریک از این
مکانیزمهای گرمایی ممکن است یک زیر سطح مایع محتوی محلول غنی از نظر مواد
آلی ایجاد کند که به انسلادوس این امکان را میدهد تا سوپ مناسب آغازین
حیات را مهیا کند.
نظریهی خروجی دریای عمیق
نظریهی
خروجی دریای عمیق برای پیدایش حیات بر روی زمین ممکن است به خوبی در
انسلادوس هم به کار گرفته شود. در این طرح ، حیات روی زمین در یک فصل
مشترک آغاز میشود، جایی که شارههای قدرتمند شیمیایی که توسط مکانیزم
کشندی یا سایر مکانیزمها گرم شدهاند، از زیر بستر دریا بیرون میآیند.
انرژی شیمیایی که از گازهای تقلیل یافته شده مانند سولفید هیدروژن و
هیدروژن دریافت میشود، از یک خروجی در تماس با یک عامل اکسید کننده مناسب
مانند دیاکسیدکربن بیرون میآید. نقاط داغ روی کف دریای انسلادوس
میتواند مکانهایی برای این گونه جریان باشند.
این
که چه مدت طول میکشد تا حیات در زمانی که عناصر موجود و محیط مناسب باشد
آغاز شود، خود سوالی است که پاسخی برای آن نداریم، ولی به نظر میرسد که
در روی زمین این روند به سرعت رخ داده است. پس احتمال دارد حیات بر روی
انسلادوس در یک دریاچهی کوچک گرم زیر سطح یخی بیش از دهها ملیون سال پیش
آغاز شده باشد. بقای زندگی نیاز به یک محیط از آب مایع، عناصر ضروری و
مواد غذایی و یک منبع انرژی دارد. در انسلادوس ما شواهدی برای آب مایع
داریم، ولی ما از منش? آن اطلاعی نداریم.
ما
مواد شیمیایی آلی در آنجا مشاهده کردهایم، پرواز نزدیک فضاپیمای کاسینی
از کنار انسلادوس در 22 اسفند سال گذشته مقداری مواد شیمیایی آلی پیچیده
را نیز نشان میدهد. هر منبع انرژی از هر نوع، چشمههای آب گرم ایجاد
میکند. همچنانکه بررسیهای کاسینی ادامه دارد، ما به دنبال قطعههای
بیشتری از این پازل جالب میگردیم.
اولین
قدم برای پاسخ به این پرسش که آیا حیات در داخل سطح زیرین حاوی آب
انسلادوس وجود دارد یا نه این است که ترکیبات آلی در داخل ستون ابر (Plume)
را تجزیه و تحلیل کنیم. عبور کاسینی در 22 اسفند سال گذشته از میان ستون
ابر برخی اندازه گیریهایی را که به ما در رسیدن به پاسخ کمک میکند را
فراهم کرد. در ضمن فراخوانی آن برای پرواز دوباره از میان ستون ابر برای
دستیابی به اندازه گیریهای بیشتر در آینده، مقدم بر دیگر برنامههای این
فضاپیما است. سرانجام در ماموریت دیگری در آینده ممکن است، فضاپیمایی
بتواند نزدیک ستون ابر فرود آید و یا حتی مواد داخل ستون ابر را به منظور
تجزیه و تحلیل آزمایشگاهی به زمین منتقل کند.
در استرالیا مؤسسه «Bio-Genica» به تولید عروسکهای جاندار موسوم به «genpets» (حیوانات خانگی ژنتیکی) روی آورده است.
به گزارش بازتاب، این عروسک، یک پستاندار عقیمشده میباشد که به کمک
علم مهندسی ژنتیک ساخته شده است. به این ترتیب که ترکیبی از ژنهای خرگوش،
شامپانزه و خوک با استفاده از القای خواب زمستانی، در جعبه نگهداری میشود
و این جعبه، ضربان قلب و میزان تازگی آن را نشان میدهد.
این محصول در دو مدل؛ یکی با طول عمر یک سال و دیگری با طول عمر سه
سال و در هفت مدل پهلوان (قرمز)، ماجراجو (نارنجی)، شاد (زرد)، آرام
(سبز)، متین (آبی)، روحانی و رویایی (بنفش) ساخته شده است. قیمت این
محصول هنوز مشخص نیست چراکه نمونههای آن تنها به صورت آزمایشی در اختیار
اعضای شرکت قرار گرفتهاند.
این موجود زنده طوری ساخته شده که حرکات محدودی مانند یک نوزاد داشته
باشد به گونهای که مدفوع بسیار مختصری داشته و به غذای کمی هم احتیاج
دارد. قد آن حدود بیست سانتیمتر و قطرش هفت سانتیمتر است و جثه آن از این
بزرگتر نمیشود، کاملاً درد را حس میکند ولی نمیتواند اصوات بلند تولید
کند. دارای خون عضله و استخوان است و پس از خروج از جعبه، ظرف بیست دقیقه
بیدار شده و چشمهایش را باز میکند.
به نظر میرسد در صورت رسیدن این پروژه به موفقیت کامل، ویژگی آن تولید
انبوه و سودآوری بالای تجاری است، چراکه میتواند برای بسیاری از کودکان
دنیا همزمان جای عروسک و حیوانات خانگی را بگیرد.
سوال بالا یکی از سوالات امتحان فیزیک در دانشگاه کپنهانگ بود.
یکی
از دانشجویان چنین پاسخ داد: به فشار سنج یک نخ بلند می بندیم.سپس فشارسنج
را از بالای آسمان خراش طوری آویزان میکنیم که سرش به زمین بخورد.ارتفاع
ساختمان مورد نظر برابر با طول نخ به اضافه طول فشارسنج خواهد بود.
پاسخ
بالا چنان مسخره به نظر می آمد که مصحح بدون تامل دانشجو را مردود اعلام
کرد.ولی دانشجو اصرار داشت که پاسخ او کاملا درست است و درخواست تجدید نظر
در نمره خود کرد. یکی از اساتید دانشگاه به عنوان قاضی تعیین شد و قرار شد
که تصمیم نهایی را او بگیرد.
نظر قاضی این بود که پاسخ دانشجو در
واقع درست است.ولی نشانگر هیچ گونه دانشی نسبت به اصول علم فیزیک نیست.سپس
تصمیم گرفته شد که دانشجو احضار شود و در طی فرصتی شش دقیقه ای پاسخی
شفاهی ارائه دهد که نشانگر حداقل آشنایی او با اصول علم فیزیک باشد.
دانشجو
در پنج دقیقه اول ساکت نشسته بود و فکر می کرد.قاضی به او یادآوری کرد که
زمان تغیین شده در حال اتمام است.دانشجو گفت که چندین روش به ذهنش رسیده
است ولی نمیتواند تصمیم گیری کند که کدام یک بهترین می باشد.
قاضی
به او گفت که عجله کند و دانشجو پاسخ داد:«روش اول این است که فشارسنج را
از بالای آسمان خراش رها کنیم و مدت زمانیکه طول میکشد به زمین برسد را
اندازه گیری کنیم.ارتفاع ساختمان را میتوان با استفاده از این مدت زمان و
فرمولی که روی کاغذ نوشته ام محاسبه کرد.»
دانشجو بلافاصله افزود:«ولی من این روش را پیشنهاد نمیکنم.چون ممکن است فشارسنج خراب شود!»
روش
دیگر این است که اگر خورشید می تابد طول فشارسنج را اندازه بگیریم سپس طول
سایهُ فشارسنج را اندازه بگیریم و آنگاه طول سایهُ ساختمان را اندازه
بگیریم.با استفاده از نتایج و یک نسبت هندسی ساده می توان ارتفاع ساختمان
را اندازه گیری کرد.رابطهُاین روش را نیز روی کاغذ نوشته ام.
ولی
اگر بخواهیم با روشی علمی تر ارتفاع ساختمان را اندازه بگیریم میتوانیم یک
ریسمان کوتاه را به انتهای فشارسنج ببندیم و آن را مانند آونگ ابتدا در
سطح زمین و سپس در پشت بام آسمان خراش به نوسان درآوریم.سپس ارتفاع
ساختمان را با استفاده از تفاضل نیروی گرانش دو سطح بدست آوریم.من رابطه
های مربوط به این روش را که بسیار طولانی و پیچیده می باشند در این کاغذ
نوشته ام.
آها! یک روش دیگر که چندان هم بد نیست:اگر آسمان خراش
پتهُ اضطراری داشته باشد میتوانیم با استفاده از فشار سنج سطح بیرونی آن
را علامت گذاری کرده و بالا برویم سپس با استفاده از تعداد نشان ها و طول
فشارسنج ارتفاع ساختمان را بدست بیاوریم.
ولی اگر شما خیلی
سرسختانه دوست داشته باشید که از خواص مخصوص فشارسنج برای اندازه گیری
ارتفاع استفاده کنید می توانید فشار هوا در بالای ساختمان را اندازه گیری
کنید و سپس فشار هوا در سطح زمین را اندازه گیری کنید سپس با استفاده از
تفاضل فشارهای حاصل ارتفاع ساختمان را بدست بیاورید.
ولی بدون شک
بهترین راه این می باشد که در خانهُ سرایدار آسمان خراش را بزنیم و به او
بگوییم که اگر دوست دارد صاحب این فشارسنج خوشگل بشود می تواند ارتفاع
آسمان خراش را به ما بگوید تا فشار سنج را به او بدهیم.
دانشجویی که داستان او را خواندید « نیلز بور » فیزیکدان دانمارکی بود.
.: Weblog Themes By Pichak :.